جدول جو
جدول جو

معنی روزه داری - جستجوی لغت در جدول جو

روزه داری
(زَ / زِ)
روزه داشتن. عمل روزه داشتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزه دار
تصویر روزه دار
کسی که روزه گرفته، روزه گیر، صائم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریزه کاری
تصویر ریزه کاری
نازک کاری، به کار بردن شکل ها و نقش های ظریف، نشان دادن کوچک ترین و ریزترین اجزای چیزی در نقاشی و سایر هنرهای زیبا
فرهنگ فارسی عمید
(زِ وَ)
روز قیامت. روز شمار. یوم الحساب:
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ خوا / خا)
عمل روزه خوار. رجوع به روزه خوار شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ خوَ / خُ)
روزه خوردن. عمل روزه خوردن
لغت نامه دهخدا
(لِ / لُ / لَ)
روزه داشتن:
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان و چاشت.
(بوستان).
و رجوع به روزه داشتن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
باریک بینی. دقت. (ناظم الاطباء) : تبتین، ریزه کاری و باریک بینی کردن. (منتهی الارب) ، زیرکی. وقوف داری. (ناظم الاطباء) ، خوشکاری. ظرافت. لطافت. (ناظم الاطباء). ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائۀ کوچکترین اجزای شی ٔ در یک اثر هنری (نقاشی، مجسمه سازی، خطاطی، رقص و غیره). (فرهنگ فارسی معین). خورده کاری. (غیاث اللغات). مرادف خورده کاری. کارهای نازک سرانجام دادن. (آنندراج) :
نباشد مست می با چشم بازش
خبر از ریزه کاری های نازش.
محسن تأثیر (از آنندراج).
درنمی آید به چشم همتم نقش دو کون
می کند طراح قسمت ریزه کاریها عبث.
طغرا (از آنندراج).
تعتد، ریزه کاری کردن در کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ زَ دَ /دِ)
صائم. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین). آنکه روزه گرفته. (فرهنگ فارسی معین) :
بفر علم و دانش روزه دار است
همان بی طاعتی بسیارخواری.
ناصرخسرو.
عاریت برده ز کام روزه داران بوی مشک
در لب خم کرده زخم ضیمران انگیخته.
خاقانی.
عشق آتشی است کاتش دوزخ غذای اوست
پس عشق روزه دار و تو در دوزخ هوا.
خاقانی.
نوشین چو دم صبوح خواران
مشکین چو دهان روزه داران.
خاقانی.
ز من پرس فرسودۀ روزگار
که بر سفره حسرت خورد روزه دار.
سعدی (بوستان).
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر اﷲاکبر است.
سعدی.
آن روز که روزه دار بودی موافقت کردی و روزه را گشادی. (انیس الطالبین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روزه خواری
تصویر روزه خواری
آنکه روزه گرفته صایم
فرهنگ لغت هوشیار
ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه کوچکترین اجزای شیئی در یک اثر هنری تابلوی نقاشی مجسمه خطاطی رقص و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه داری
تصویر نیزه داری
نیزه در دست داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریزه کاری
تصویر ریزه کاری
((زِ))
ظریف کاری، دقیق کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
لديك جذورٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
Inveteracy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
invétération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
inveteración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
การฝังรากลึก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
Eingewurzeltheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
укоріненість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
zakorzenienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
根深蒂固
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
inveteração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
گہرائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
গভীরতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
mizizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
inveteratezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
köklülük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
뿌리 깊음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
根深いこと
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
закоренелость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
kedalaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
दृढ़ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
ingeworteldheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ریشه داری
تصویر ریشه داری
השתרשות
دیکشنری فارسی به عبری